النا و رستا
النا جان شما خیلی عاشق رستا خانوم دختر خالت هستی، همیشه دوست داری بغلش کنی و روی پاهات بذاریش، براش شعر میخونی و باهاش بازی میکنی حتی من دیدم که شما ماژیکتو گذاشتی تو دست رستا و تخته اتو گرفتی جلوش تا خط خطی کنه...همیشه میگی مامان رستا کی بزرگ میشه که با من بازی کنه؟ منم به شما میگم وقتی رستا بزرگ بشه شما دیگه میری دبیرستان، بازم کوتاه نمیای و میگی میدونم ولی بالاخره اون موقع هم میشه یه بازیای با هم بکنیممممم....قربونت برم یکی یدونه مامان ...
نویسنده :
مامان آتنا
21:33